هم دعاکن گره ازکار تو بگشاید عشق هم دعاکن گره تازه نیفزایدعشق قایقی در طلب موج به دریا پیوست بایدازمرگ نترسیداگربایدعشق عاقبت راز دلم رابه لبانش گفتم شایداین بوسه به نفرت برسد شایدعشق شمع روشن شدوپروانه دراتش گل کرد می توان سوخت اگرامربفرمایدعشق پیله رنج من ابریشم پیراهن شد شمع حق داشت به پروانه نمی ایدعشق بخواب زندگی من کسی در این جانیست کسی هوالی این لحظه های تنها نیست نمی رسد به خیال کسی که ما هستیم حققت است کسی فکر بودن ما نیست برات قصه ندارم بدون قصه بخواب بخواب قصه مادر کتاب دنیا نیست بخواب راحت اگرچه شبی بدوسرد است بخواب وفکر کن اینجا نشان سرما نیست توماه خانه توزیبا توسخت خوشبختی تمام این همه را فکر کن که رویا نیست بخواب وخواب ببین خواب زندگی کردن در این زمان که نشانی ززندگی ها نیست بخواب وخواب ببین در میان این همه سنگ دل غریب کسی شکل سنگ خارانیست بخواب زندگی من سحردوباره دمید رهی میان شب تار ما وفردا نیست بخواب در شب یلدا وخواب سبز ببین خیال کن که بهاران شده است ویلدا نیست بخواب تا ابدالدهر تا همیشه بخواب بخواب زندگی من زمانه زیبا نیست
اگر کلمه دوستت دارم قیام علیه بندهای میان من و توست اگر کلمه دوستت دارم نمایشگر عشق خدایی من نسبت به توست اگر کلمه دوستت دارم راضی کننده و تسکین دهنده قلبهاست اگر کلمه دوستت دارم پایان همه جدایی هاست اگر کلمه دوستت دارم نشانگر اشتیاق راستین من نسبت به توست اگر کلمه دوستت دارم کلید زندان من و توست پس با تمام وجود فریاد میزنم دنیای زیبای من دوستت دارم ّلا لا لا لا نخواب سودی نداره همون بهتر که بشماری ستاره همون بهتر که چشمات وا بمونه که ماه غصه اش نشه تنها بیداره لا لا لا لا نخواب باز هم سفر رفت نمیدونم به کارون یا خزر رفت فقط دردم اینه مثل همیشه بدون اطلاع و بی خبر رفت لا لا لا لا نخواب میدونه جنگه دست هر کی میبینی یه تفنگه یه عمره دور چشماش گشتم اما نفهمیدم که اون چشما چه رنگه لا لا لا لا نخواب زندونه دنیا سر ناسازگاری داره با ما بشین باز هم دعا کن واسه اون که ما رو اینجا گذاشت تنهای تنها لا لا لا لا نخواب اون راه دوره خدا میدونه که حالش چه جوره توی خلوت میگم اینجا کسی نیست خداییش که دلم خیلی صبوره لا لا لا لا نخواب تیره است چراغم مثل اتشقشان میمونه داغم به جون گلدونا کم غصه ای نیست هزار شب شد هزار شب شد نیومد باز سراغم لا لا لا لا نخواب خواب که دوا نیست دل دیوونه داشتن که خطا نیست میگن دست از سرش بردار نمیشه اخه عاشق شدن که دست ما نیست لا لا لا لا نخواب تنها میمونم کاش اون قدر چشماتو بدونم چرا چشمات پر خشم عزیزم مگه من مثل اون نامهربونم لا لا لا لا نخواب ماه رو نگاه کن من اسفند رو میارم تو دعا کن بگو برگرده پیش ما بمونه کتاب حافظ رو بردار و وا کن لا لا لا لا نخواب سرما تو راهه همیشه عمر خوشبختی کوتاهه میگن با یه فرشته اونو دیدن دروغه جون دریا اشتباهه لا لا لا لا نخواب تلخ جدایی کمر خم میشه زیر بی وفایی تو بیدار باش همه تو خواب نازن برای کی بخونم پس لالایی لا لا لا لا نخواب تنهایی زرده اگه طولانی شه مثل یه درده اگه چشم انتظار باشی که هیچی دروغ میگی به دل که بر میگرده لا لا لا لا نخواب تا اون بخوابه بشین انقدر تا که خورشید بتابه زمونی که یقین کردم بیدار شد بخواب با یاد عکسی که تو یه قابه لا لا لا لا بخواب بیدار حالا دیگه باید بخوابی پس لالالا بخواب دیگه تو میتونی بخوابی ببین خورشید اومد بالای بالا لا لا لا لا این هم بود سرنوشتم این از امروزم و این از گذشتم نمیخوابم تا تو برگردی یک روز منم خواب رو واسه اون روز گذاشتم نمیخوابم تا تو برگردی یک روز منم خواب رو واسه اون روز گذاشتمش ...او اگر رفت به ایینه رسید من چرا دلتنگم؟؟؟ که تو هستی و کسی می آید که بی ایمان تو بی تردید است.... بیا ببین که مرگ هم حریف ما نمی شود ببین که قامت من از حادثه تا نمی شود تو نیستی خدای من، من و تو هر دو بنده ایم فریب سروری مخور بنده خدا نمی شود تو کیستی که من اینگونه بی تو بی تابم شب از هجوم خیالت نمیبرد خوابم تو چیستی که من ز موج هر تبسم تو به سان قایق سر گشته رو به گردابم چه ارزوی محالی است زیستن با تو مرا همی بگذارند یک نفس با تو به من بگو مرا از دهان شیر بگیر به من بگو برو در دهان شیر بمیر هر انچه خواهی ز من بخواه صبر مخواه که صبر راه درازی است به مرگ پیوسته است تو ارزوی بلندی و دست من کوتاه تو دور دست امیدی و پای من خسته است همه وجود تو مهر است و پای من محروم چراغ چشم تو سبز است و راه من بسته است تنها... بی تو غریبه گشتم ، با همه سرگذشتم ای که نگاهت ، زنگ صدات ، به یاد کوچه مونده ترانه هات برده منو ، تا سرزمین رویا بی تو غریبه گشتم ، با همه سرگذشتم دوباره تنها شده ام ! دوباره دلم هوای تو را کرده است ! خودکارم را از ابر پر میکنم ! و برایت از باران می نویسم ! به یاد شبی می افتم که تو را در میان شمع ها دیدم ! دوباره می خواهم به سوی تو بیایم ! تو را کجا می توان دید ؟! در آواز شباویز های عاشق !؟ در چشمان یک آهوی مضطرب ؟! در شاخه های یک مرجان قرمز ؟! و یا در سلام دختر بچه ای که تازه نام تو را یاد گرفته است ؟! دلم می خواهد وقتی باغها بیدارند ، تا وقتی زنده ام ، برای تو نامه بنویسم ! برای تو نامه بنویسم و تو نامه هایم را بخوانی !
بی تو منو پنجره های بسته ،بی تو منو و زمزمه های خسته
بی تو منو و شب ناله های بارون ، تنهایی و دل به خون نشسته
رو تن تنهایی هام ، اسم تو رو نوشتم
تو گوش هر پنجره ای ، ازروشنایی خونده
گفتی ازین شب سیاه ، چیزی تا صبح نمونده
رو تن تنهایی هام ، اسم تو رو نوشتم
طاقت فرسودگی ام هیچ نیست در پی ویران شدنی آنی ام آمده ام
بلکه نگاهم کنی عاشق آن لحظه ی طوفانی ام
دل خوش گرمای کسی نیستم آمده ام بلکه بسوزانی ام
آمده ام با عطش سال ها تا تو کمی عشق بنوشانی ام
ماهی برگشته ز دریا شدم تا تو بگیری و بمیرانی ام
خوب ترین حادثه می دانمت ، خوب ترین حادثه می دانی ام؟
حرف بزن ابر مرا باز کن دیر زمانیست که بارانی ام
حرف بزن، حرف بزن سالهاست تشنه یک صحبت طولانی ام ها ...
به کجا می کشیم خوب من
Design By : Pars Skin |