تا دشت پرستاره اندیشه های گرم تا مرز ناشناخته ی مرگ و زندگی تا کوچه باغ خاطره های گریز پای تا دشت یادها هان ای عقاب عشق از اوج قله های مه آلود دوردستها پرواز کن پرواز کن به دشت غم انگیز عمر من شاخه با ریشه خود حس غریبی دارد باغ امسال چه پائیز عجیبی دارد غنچه شوقی به شکوفا شدنش نیست دگر با خبر گشته که دنیا چه فریبی دارد خاک هم آب شده مثل کویری تشنه شاید از جای دگر مزرعه شیبی دارد سیب هر سال در این فصل شکوفا می شد باغبان کرده فراموش که سیبی دارد بخواب زندگی من کسی در این جانیست کسی هوالی این لحظه های تنها نیست نمی رسد به خیال کسی که ما هستیم حققت است کسی فکر بودن ما نیست برات قصه ندارم بدون قصه بخواب بخواب قصه مادر کتاب دنیا نیست بخواب راحت اگرچه شبی بدوسرد است بخواب وفکر کن اینجا نشان سرما نیست توماه خانه توزیبا توسخت خوشبختی تمام این همه را فکر کن که رویا نیست بخواب وخواب ببین خواب زندگی کردن در این زمان که نشانی ززندگی ها نیست بخواب وخواب ببین در میان این همه سنگ دل غریب کسی شکل سنگ خارانیست بخواب زندگی من سحردوباره دمید رهی میان شب تار ما وفردا نیست بخواب در شب یلدا وخواب سبز ببین خیال کن که بهاران شده است ویلدا نیست بخواب تا ابدالدهر تا همیشه بخواب بخواب زندگی من زمانه زیبا نیست من تو را برای شعر بر نمی گزینم شعر مرا برای تو برگزیده است در هشیاری به سراغت نمی آیم هر بار از سوزش انگشتانم در می یابم که باز نام تو را می نوشته ام . چی بگم از کجا بگم دردمو با کیا بگم بهتره که دم نزنم حرفی از عشقم نزنم از عشقی که گم شد و رفت عاشق مردم شد و رفت عشقی که بی فروغ نبود برای من دروغ نبود بغض نشسته تو گلوم وقتی نشستی روبه روم من از خودم چرا بگم باید از اون چشما بگم خیره تو چشم مست تو دست میدم به دست تو دل از زمونه میکنم حرف دلم رو میزنم چه حالتی داره چشات نرگس بیمار چشات چشم تو خوابم میکنه مست و خرابم میکنه وقتی نشستی روبه من از عاشقی بگو به من بذار چشمات دل ببره اینجوری باشه بهتره چشمات اگه پس نزنن چشمای سرسپردمو میشه فراموش کنم خاطره های مردمو مثل همیشه آخر حرفم را و حرف آخرم را با بغض می خورم زندگی یعنی چکیدن همچو شمع از گرمی عشق زندگی یعنی گم شدن در گرمی عشق زندگی یعنی لطافت زندگی یعنی دویدن رفتن و آخر رسیدن بی امان در وادی عشق برای آبادی عشق عاشق و دلداده بودن میتوان ، هر لحظه ، هرجا پر غرور چون آبشاران میشود اندوه شب را اگر خواهم غم دل با تو گویم جا نمییابم اگر جایی کنم پیدا تو را تنها نمییابم اگر جایی کنم پیدا و هم یابم تو را تنها زشادی دست و پا گم میکنم خود را نمییابم
بودن اما ساده بودن
شادی بگذشته را دید
Design By : Pars Skin |