سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سوگند عسق

 

تنها...
 
بی تو منو پنجره های بسته ،بی تو منو و زمزمه های خسته
بی تو منو و شب ناله های بارون ، تنهایی و دل به خون نشسته

بی تو غریبه گشتم ، با همه سرگذشتم 
رو تن تنهایی هام ، اسم تو رو نوشتم

ای که نگاهت ، زنگ صدات ، به یاد کوچه مونده
تو گوش هر پنجره ای ، ازروشنایی خونده

ترانه هات برده منو ، تا سرزمین رویا
گفتی ازین شب سیاه ، چیزی تا صبح نمونده

بی تو غریبه گشتم ، با همه سرگذشتم
رو تن تنهایی هام ، اسم تو رو نوشتم

 

 

دوباره تنها شده ام !

دوباره دلم هوای تو را کرده است !

خودکارم را از ابر پر میکنم !

و برایت از باران می نویسم !

به یاد شبی می افتم که تو را در میان شمع ها دیدم !

دوباره می خواهم به سوی تو بیایم !

تو را کجا می توان دید ؟!

در آواز شباویز های عاشق !؟ در چشمان یک آهوی مضطرب ؟!

در شاخه های یک مرجان قرمز ؟!

و یا در سلام دختر بچه ای که تازه نام تو را یاد گرفته است ؟!

دلم می خواهد وقتی باغها بیدارند ، تا وقتی زنده ام ، برای تو نامه بنویسم !

برای تو نامه بنویسم و تو نامه هایم را بخوانی !  

 

 


نوشته شده در سه شنبه 89/12/3ساعت 3:15 عصر توسط ویرانه ی عشق نظرات ( ) |

Design By : Pars Skin


کد ماوس