تنها... بی تو غریبه گشتم ، با همه سرگذشتم ای که نگاهت ، زنگ صدات ، به یاد کوچه مونده ترانه هات برده منو ، تا سرزمین رویا بی تو غریبه گشتم ، با همه سرگذشتم دوباره تنها شده ام ! دوباره دلم هوای تو را کرده است ! خودکارم را از ابر پر میکنم ! و برایت از باران می نویسم ! به یاد شبی می افتم که تو را در میان شمع ها دیدم ! دوباره می خواهم به سوی تو بیایم ! تو را کجا می توان دید ؟! در آواز شباویز های عاشق !؟ در چشمان یک آهوی مضطرب ؟! در شاخه های یک مرجان قرمز ؟! و یا در سلام دختر بچه ای که تازه نام تو را یاد گرفته است ؟! دلم می خواهد وقتی باغها بیدارند ، تا وقتی زنده ام ، برای تو نامه بنویسم ! برای تو نامه بنویسم و تو نامه هایم را بخوانی !
بی تو منو پنجره های بسته ،بی تو منو و زمزمه های خسته
بی تو منو و شب ناله های بارون ، تنهایی و دل به خون نشسته
رو تن تنهایی هام ، اسم تو رو نوشتم
تو گوش هر پنجره ای ، ازروشنایی خونده
گفتی ازین شب سیاه ، چیزی تا صبح نمونده
رو تن تنهایی هام ، اسم تو رو نوشتم
Design By : Pars Skin |